1- از پدرم به ارث نبرده ام امانت فرزندم است.)
2- پروردگارا تسليم اراده توام از هميشه تا هميشه
3- قثط تا زمانيكه زنده هستي مي تواني ببخشي وبخشنده باشي.
4- اندوه شادي را فتح مي كند.
5- روزها بلند ماهها كوتاه شده اند.
6- اگر اميد نداشتي پخته اي.
7- بگذار تنها خدا بداند.
8- چي مي شد بو را هم مي شد فيلم برداري كرد.
9- عشق يك امر قطعي نيست.
10-من ديروز صدسال در تنهايي زيستم.
11-تعدادضربان قلب موش ونهنگ يكي است. يكي يك سال زندگي ميكند و ديگري ده سال.
12-اينكه به يك جا عادت كردي دليل نميشه كه به اونجا تعلق داري.
13-هيچ موقع در طول زندگي از مرگ نترسيدم.
14-ساعت بهاريم زمانه را پس و پيش نشان ميدهد اما در عجبم كه چرا سنم چنين نيست.15/02/97
15-مخفي ترين گوشه هاي پيچيده شخصيتي خود را اگر با خود روراست باشي پيدا مي كني و آن وقت از اينكه مي دوني چه فرشته اي هستي و يا چه وحشت افرين از خويش خوشنود و يا نااميد مي شوي.
16-هنرمند شدن يك تصميم نيست بلكه يك تقدير است.
17-من در جستجوي زيبايي نيستم. بلكه زيبايي را خلق مي كنم.
18-هرچيز ناقص بهتر از نبود است.
19-اصرار ورزيدن الزامي است اگر عشق به چيزي در ميان باشد.
20-بدترين گناه نصيحت است.
21-من از روزي كه در بند عشق تو اسير گشتم آزاد شدم و روزي كه از بند عشق تو آزاد گشتم دوباره اسير شدم.
22-عكس العمل كودك به اسباب بازيهايي كه داراي حركت غير طبيعي اند بسيار حالب است يعني قبل از اينكه آموزش ببينند و تجربه كنند در درونشان چنين احساس هايي وجود دارد و درك مي كنند.
23-تغييرات را مي تواني هرلحظه فقط در آيينه ببيني.
24-بدترين حلال طلاق است.
25-گناه كردن آسانتر از گناه نكردن است.
26-متلاشي كردم خود را به سخاوت.
27-نگاه زاده علاقه است .
28-عشق به جسارت نياز دارد.
29-كسي كه با عشق بازي كرد نبايد باهاش بازي كني.
30-نمي دونم تو عشق درگذشته مني يا عشق درگذشته ي مني.
31-من حتي براي مرگ خود بهانه اي نمي خواهم چون از هميشه هيچ نداشته ام و با هيچ در آميخته و به ان عادت كرده و همواره برايش مورد تمسخر قرار گرفته ام. ترسم، گم كردن آن قبل از گم شدن خود است.05/01/94 13:03
32- فرار از گذشته خويش يا فرار از خويشتن خويش
33-انسانها فقط در يك چيز با هم مشتركند و آن متفاوت بودن است.
34-پقلب من گنجايش اين همه خوشحالي رو نداره.
35-حتي انديشيدن به عشق هم زيباست.
36-اي جانم نرنجانم
37-كوري ناشي از بي توجهي
38- روزي كه رفتم بودم .02/10/96
39-در آينده جهت جلوگيري از هرز رفتن زمان و انرژي مي بايست افراد را از طريق انجام آزمايشات لازم به منظور تعيين شغل،رشته تحصيلي و ديگر خواسته هايشان رهنمون نمايند.
40-تا مي توني تو مي توني تا بتوني تو مي موني
41-دورها هنوز خيلي نزديكند برعكس قلب مرگ زده عشاق كه خيلي دورند.
42-بعضي ها شخصيت ورشكسته دارند.
43-درامد با دستاورد فرق دارد.
44-در كسب و كار نبايد از نقطه صفر ژايين تر رفت.
45-اعتماد خوب است اما كنترل بهتر است.
46-با داشته هايت ريسك كن.
47-چيزيكه حياط را به حركت در مياورد تكامل است.
48- تكامل ازلي و ابدي است.
49-پيش بيني خالق تكامل را هدايت مي كند.
50-زمان و حركت لازم و ملزوم يكديگرند.
51-هوشمندي نتيجه تكامل است.
52-خود آگاهي اجتناب ناپذير است.
53-چنانچه در سيارات يا كرات ديگر هستي وجود داشته باشد مشابه زمين خواهد بود؟
54-حيات در هيچ كجا به غير از زمين وجود ندارد و در آينده از كره زمين به ساير كرات خواهد رفت.
55-نميدانم اينجام يا قراره اينجا باشم.
56-كساني كه خدا راو يا معجزات او را به چشم مي خواهند تجربه كنند بسيار دير و يا هرگز خدا را نخواهند شناخت. درك و شناخت او با غرق شدن در خود او امكانپذير است.
57-بدون حركت هستي نيستي مي شود و براي هستي مأوا لازم است چه ثابت چه متحرك.
58-قسم به هيچ
59-براي تغيير دادن اول بايد باور كرد.
60- من از وحشت قشنگ ديدنت مي ترسم.
61-آنهايي كه خودفرمان هستندداراي عزت نفس بالايي هستند از راستگويي نمي ترسند و از حداقل اطلاعات خود حداكثر استفاده را مي برند. و به احتمال زياد استعداد هنرپيشگي دارند چون مي توانند هرنقشي را تاحدودي بازي كنند، خجالتي نيستند.
62-هنرمند فكر مي كند هرگز به كمال نمي رسد لذا مدام مي آفريند تا شايد كمال را دريابد در صورتيكه از آن عبور كرده است.
63-پشتكار از استعداد مهم تر است.
64-بهترين پاداش كار نيك احساس رضايتمندي از خويش است.
65-هيچوقت نمي تواني از زني كه هيچ چيزي درون او نيست را از آن بيرون بكشي.
66-مگاپاد مرغي است كه تخم خود را در عمق 60 سانتي متري زمين مي گذارد وآن را ترك مي كند. گرماي زمين تخم را به جوجه تبديل مي كند.
67-ظاهر چشم را و باطن ذهن را به تكاپو وا مي دارد.
68-هنر يعني اداي خدا را درآوردن در زمينه خاصي و در مقياس كوچك.
69-هنر مسيري ست كه انسان را به تعالي مي رساند.
70-من كوه خودساخته ي خسته ام.
71-سليقه در هيچ دانشگاهي تدريس نمي شود.
72- عقلم سليمان و دلم مجنون
73-همه چيز به دست آوردني ست به غير از مرگ.
74-بزرگترين انسان تاريخ حضرت مولاناست.
75-ادب نيز آداب دارد.
76-باشنده اي كه در عين بودن نبود است.
77-در نداري فقط درد نداري درد است. و در داشتن هزار ويك درد.
78-هيچ مادري از فرزندش مايوس نمي شود.
79-انسان در دو حالت دست به طغيان مي زند بي نيازي و نيازمندي
80-آنچه درك مي كند روح است و انچه درك مي شود تصور است.
81-نور ماه و خورشيد كه بر نيك و بد مي تابد هرگز آلوده نمي شود.
82-جهت آسوده زيستن نياز و توقع را پايين بياور.
83-انسان رهايي از درد و اندوه رادر اميد به زندگي پس از مرگ در آسمانه جستجو مي كند.
84-تنها بي پروايان پايدارند.
85-در وجود من بيش از حد عنصر عشق وجود دارد.
86-سعي كن در زندگي چيزهايي رو بفهمي كه همه قادر به درك آن نيستند.
87-من توي گذشته گير كرده بودم .
88-براي آرزوهاي فراموش شده ام سكوت زيباتر از فرياد است.
89-دلتنگي هاي جمعه با نبود تو در كنارم جمعه ها را جمعه تر مي كند.
90-جهت انجام هركاري شرط اول آن است كه عاشق باشي
91-مرا در شوق ديدارت شعله ور مي كردي و حالا در آرزوي نديدنت شعله ورم.
92-مرگ آواره، آوارگي مرگ است.
93-در درونم چيزي نهفته است كه فقط با خلق اثار هنري آرام مي گيرد.
94-تنبلي از بي انگيزگي ست.بي انگيزگي از افسردگي ست.
95-چه خوب است بفهمي كه از طرف كسي پرستيده مي شوي.
96-متفكر يعني برملا كننده رمز و رازهاي خدا
97-هستي با تمام عظمتش نقاشي بيش نيست كه خالق آن را ترسيم نموده و هركس از مكان و زماني به آن مي نگرد.
98-تفكر مبتني بر يافت مبدا از لذايذ زندگي من است.
99-مي بينم كه اخرين درخت كوچك جهان اولين درخت بزرگ است.
100-من بازيگر تئاتر هيچستان واقع در ناكجا آباد هستم.
101-فرم تنها زماني شكل مي گيرد كه در نزاعي سخت براي عدم سازش پديد آمده باشد. دوران فرماليسم در كار هر آغازگر دوران شيفتگي به فرم و فن است نه شيفتگي به محتوا.
102-انديشه براي پويايي خود به جسم (بدنهاي جديد) نياز دارد.
103-راستي،انديشه است كه بدن را مي طلبد يا جسم است كه انديشه را مي زايد؟
104-تواضع نعمتي است كه از آن حسد نمي برند.
105-درياي بيكران يا گودال كوچك فرقي نمي كند زلال كه باشي آسمان از آن توست.
106-شعور ازلي و ابدي توام با تغيير مداوم براي بقا الزامي است و نتيجه اش تكامل است.
107-تغيير است كه باعث تطبيق مي شود يا تطبيق است كه باعث تغيير مي شود؟
108-از هر تعريف محدود كننده بايد فرار كرد.
109-بايدها، مصيبت ها و نفرين هاي ما هستند.
110-همه چيز براي همه كس، نمي توان بود.
111-صبر، يك نوع دعوت است.
112-محتواي صبوري اميدواري است.
113-عشق، بزرگترين موهبتي است كه خداوند به انسان ارزاني داشته است.
114-آسايش معماري مدرن را خواهانيم يا آرامش معماري سنتي را؟
115-كوتاه بيا تا درازت نكنند.
116-همه انسانها نابغه اند اگر زمينه استعداد آنها كشف شود
117-عشق يعني با وجود زندگي، دور از آداب مردم زيستن
118-بعضي رنگها بوي خاصي مي دهند،آيا از مزه رنگ قابل تشخيص است؟
119-مولانا منبع حقيقت است.
120-خون قرمزرنگ است، گدازه قرمزرنگ است، آتش قرمزرنگ است و همگي بدون بازگشت به حالت اوليه شان از لحظه اي كه از محلشان خارج شوند.
121-موفقيت زمان و مكان نمي شناسد.
122-ما دانيم قدرما
123-عالم بي عمل و عامل بي علم،هردو بي ثمرند.
124-دروغ و حقيقت وارونه هم هستند، دروغ در ابتدا شيرين و در پايان تلخ است ، اما حقيقت در ابتدا تلخ و در پايان شيرين است.
125-آنكه بي نياز ازتو، تورا گرامي ميدارد او را پاس دار.
126-حركت در زمان اتفاق مي افتد و صرفا حهت به كمال رسيدن است لذا به نظر مي رسد كه خداوند بدون حركت باشد. پس در نتيجه زمان بر ايشان غالب نيست.
127-در شرق، اندوهگين زيستن و در غرب، شادزيستن را بايدآموخت.
128-در اكنون كه مرگ حتي در آن نيز جاري ست بايد زندگي كرد.
129-قدرت جاذبه مرد است و جاذبه قدرت زن.
130-رمز خوشبخت زيستن در آن نيست كه كاري را دوست داريم انجام دهيم بلكه در اين است كه كاري كه انجام مي دهيم دوست داشته باشيم.
131-ده درصد از زندگي چيزهايي است كه براي انسان اتفاق مي افتدو نود درصد بقيه چگونه به آن واكنش نشان دادن است.
132-تصميمات كوچك را با مغز و تصميمات بزرگ را با قلب بايد گرفت.
133-بدون عشق ميتوان ايثار نمود اما بدون ايثار نمي توان عشق ورزيد.
134-انسان تا وقتي فكر مي كند كامل نيست، به رشد و كمال خود ادامه مي دهد و به محض آنكه گمان كرد كه رسيده است دچار آفت مي شود.
135-خدا از عمرم كم مي كند و به سنم اضافه.
136-در خارج از وجود خود در پي شفا مباش.
137-لازمه داشتن يك زندگي زيبا اجراي صحيح قوانين الهي است.
138-گاهي بايد كم باشي تا نبودنت احساس بشه. نه اينكه نباشي تا نبودت عادت بشه.
139-تو تا اين لحظه حاصل جمع هاي خودت هستي.
140-گوئي ثواب ها را تنها، در اين ايام مي بايست شمرد و مابقي هرچه هست كراهت است و گناه.
141-ذهن انسان را به كلنجار مي رساند.
142-بهاي خوش قيافگي ام را نمي خواهم زنم بپردازد.
143-از دنياي ستمكاران و سرمايه اندوزان به سلامت عبور كردم و به دنياي سالمان و تنگ دستان وارد شدم.
144-هرگز اميد را از كسي سلب نكن شايد اين تنها چيزي باشدكه دارد.
145-شايد تو واسه دنيا يه نفر باشي ولي براي من يك دنيايي
146-تاريكترين زمان شب نزديكترين زمان به روشني است.
147-اگر نتونستي كسي را ببخشي بخاطر بزرگي گناه او نيست بلكه براي كوچكي قلب توست.
148-در نگاه كسي كه پرواز را نمي داند هرچه بيشتر اوج بگيري كوچكتر مي شوي.
149-وقتي كه ذهن در مقابل اثري بايستد هنر را مشاهده مي كند.
150-باشنده اي كه در عين بودن نبود است.
151-سختي هاي بي پايان زندگي به صورت طبيعي با نوعي شادي در آميخته ست. بايد آن را شناخت و احساس كرد. زندگي بايد چنين باشد و بسيار دلپذير است.
152-شاهكاري كه زمان را هم تاب مي آورد هنر است.
153-در عين تفاوت بايد تفاهم داشت.
154-نگاه كردن و ايراد گرغتن را كنار بگذار.
155-وجدان عمر وقت است،
156-پرندگان زيبا بسيار و پرندگان خوش آواز اندك اند.
157-دروغ زندگيمان خود ما هستيم.
158-زمانه گذراست ، حوادثش را بپذير و در مقابل جرياناتش تسليم باش.
159-چرا تازه وقتي انسان خوبي ها رو مي فهمه به اشتباهات خودش پي مي بره، همه چيز و زيبا مي بينه مزه و اتش زندگي وجودش را فراميگيره وقت رفتنه.15/08/92
160-چقدر زندگي زيبا و جنگيدن براش بي معنا و فرصت داده شده كوتاهه پس خودت باش نه يك دست آموز متفكر و عالم و دانشمند براي اينكه تو خود ((اوئي))
161-احساس لطيف من خيلي غريبه
162-عشق يعني با وجود زندگي دور از آداب مردم زيستن
163-عشق يعني لحظه اي باران و لحظه اي شفاف و مهتابي شدن
164-طعم خوش تجسم – روياي تحقق يافته
165-مفهوم زندگي نه به معناي بودن است در يك گل است لذت معناي زندگي.
166-وقتي ميخونمت ، مي بينمت ، بعد مي شنومت
167-از تو تنها شدم
168-چقدر خوب است اولين تجربه آخرين عشق باشد.
169-كاش يذره از خودت ياد مي گرفتي
170-من پرم از تنهايي و در حسرت با كسي بودن كه فهميده شوم.
171-هنوز با انتظار نگاهت را جشن مي گيرم.
172-دلم ميخواددوباره برم تو پيله ي تنهاييم.
173-نياز ديگران به شما باب نعمت خداست براي شما.
174-زيبايي از زحمت توام با عشق زاده ميشود.
175-به جاي اينكه نگران آينده كودك باشيد بهتر است نگران لذت حال او باشيد.
176-حرف خوب زدن بهتر است از خوب حرف نزدن.
177-چه خوب است آرام گرفتن در اوج
178-رسيدن به قله خوب است ولي ديدن زيبايي راه، خوبتر
179-من هنرمند خودياب بودم .
180-ناممكني در تعقيب سرنوشت از كجا مي آيد؟ از سرشت
181-من، برخلاف خيلي ها به ارزش كار خود پي بردم .
182-او به هرچه خواست رسيد، به هرچه رسيد نخواست.
183-در زندگي از رمانتيسمي ساده انگارانه پيروي كردم بي قراري از وجوه بارز شخصيتي ام است.
184-خوب يا بد بودن زندگي بستگي به هماهنگي ما با خويشتن و پيرامونمان دارد.
185-باز فروريخت عشق از در و ديوار من.
186-قبل از اينكه هنرمند باشي انسان باش.
187-تو دوري را به ديدارم گزيدي
188-بدون من و تو و عشق شعر هم تنهاست.
189-حرف آخر سكوت
190-حق با شماست
191-مشغول قتل عام روزها هستم.
192-خود رنج ديده اي به نام من
193-كار فهميدن زن، كار تموم وقت منه
194-تنها ماندم تنها رفتي
195-تنها ماندم، تنها شدم
196-هنوز هزاران هنوز در من است
197-گذشت عمر غارتگر خاطره ها
198-بارها ناكوك صبحي دميد و شام گرديد
199-اين تازگي نه در خواب ، بلكه بيدار ديده ام.
200-آزار دهندگانم يادم نكنند.
201-يادم كنيد خوبان.
202-من زندگي هنري را انتخاب كردم يا هنر مرا؟
203-تونستن دوست داشتنو، تو به آرومي به من ياد دادي.
204-تو تنهائيمو هم تنها نميذاري.
205-عشق جنون بي قانون است.
206-اين دل از عاشق شدن نمي ترسه چون يك عمره كه عاشقه.
207-چرا مي پرسي چرا؟ چونكه عشق عشق عشق
208-اگر اسير زمان شدي تقدير براي تو تصميم مي گيرد.
209-خواستن توانستن است.دانستن توانستن نيست.خواستن دانستن است؟دانستن بدون خواستن توانستن نيست.
210-فيلم گيشه اي فيلم انديشه اي
211-ديگه بهانه اي براي زيستن ندارم.
212-من هيچي رو دوست دارم.
213-انساني كه به معرفت برسد مختار است انساني كه به معرفت نرسد مجبور است.
214-پديدار شناس اجازه مي دهد كه چيزها خودشان را آنچنان كه هستند نشان دهند.
215-هرچي خدا بخواهد همان است.اما بدون خواسته يا رضايت تو كاري را انجام نمي دهد. اگر سماجت يا پافشاري بيهوده كني اوخواسته ات را انجام خواهد داد.آنوقت نتيجه با خودت است.
216-آرامش دروني، از خوشبختي و بدبختي بهتر است و از ايمان قوي سرچشمه مي گيرد.
217-بپذير و تسليم باش چون گذراست.
218-عشق به طور ذاتي آشكار كننده ي حالات دروني آدمي است.به بيان ديگرعاشق قادر نيست كه عشق درون خود را پنهان كند و اگر عشق او واقعي باشد، قصد پنهان كردنش را هم داشته باشد، نمي تواند از آن جلوگيري كند.
219-عشق نيز مانند هر موجود و هر پديده توسط زمان بلعيده مي شود، با گذشت زمان، غير قابل بيان و توصيف بودن معشوق از ميان مي رود و به مرور تبديل به معمول و سپس نفرت جايگزين عشق مي شود؟!
220-با عشق زمان فراموش مي شود و با زمان عشق
221-بودا گفته است چراغ خود باشيدپس بياييد در همنوازي كائنات شركت بجوييم، بياييد ساز خود را پيدا كنيم و آنرا به خوبي بنوازيم، بياييد درك كنيم كه هركس بايد نقش خاصي در برنامه ي الهي اجرا كند پس ديگر درپي نواختن ساز ديگري نباشيم و موسيقي كائنات را برهم نزنيم.(در زندگي نقش خودت را اجرا كن)
222-باشنده اي كه در عين بودن، نبود است.
223-قامت استوار و ايستاده ي من در مقابل كار خم نمي شود، مگر به نوبتم.
224-اين دنيا يكي از مراتب جهنم است.
225-عمر عشق به اميدي بستگي دارد.
226-ميون اين همه هلو،اونيكه منو زود فهميد و قلبمو فتح كرد و منو فلج، توئي.
227-اگه تونستي تصور كني، مي توني انجام بدي.
228-من ازدرس عشق نمره ي 20 گرفتمو تو صفر
229-چند روزي آسمان نزديك است.
230-تا فردا باز هم فرداست.
231-قبل از مرگ ميشه از ابتدا تا انتهاي عمر رو حداقل سايه اش رو ديد؟
232-بدنبال جاي پاهاتم تابتونم قلبمو توش جا بدم / بلكه اينجوري پيدات كنم 25/09/97
233-دركت كردم دركم نكردي دركم كردي دركت نكردم تا اينكه تركت كردم 25/09/97
234-ميدونم حتي دل مرده ت هم منو ميخواد / اما چه كنم كه دل من زنده شده 25/09/97
235-هيچ به اين فكر كردي كه تنها درختي كه تمام شاخه هايش روبه زمين است بيد مجنون است/ درختي كه بعد از همه خزان كرده و قبل از همه بهار مي كند25/09/97
236-بي رنگ هاي رنگي من از هررنگي رنگين ترند25/09/97
237-همه در بند هوايند / هوا بنده ي ماست
238-بگذاريد و بگذريد ببينيد و دل مبنديد چشم بيندازيد و دل مبازيد كه ديريا زود بايد گذاشت و گذشت.
239-در هر مورد به اشكال برخورد كردي به قوانين طبيعت رجوع كن كه درآن دايم تغيير است. لكن اشتباه نيست.
240-آنچنان با خدا صحبت كن كه در او غرق شوي به طوريكه نفهمي اين توئي يا او.
241-براي شناساندن خودت به خودت او تورا آفريده چنانچه در آزمون زندگي موفق گشتي او شده و اگر موفق نگشتي تو شده اي او از قبل نتيجه را مي داند. فقط اين گذرگاه را براي تعيين سرنوشتت به دست خودت گسترده است.
242-احزاب براي تامين منافع و تحقق اهداف و در نهايت براي راندن و تحميق ملتها به دست توانگران زمانه ي خويش خلق شده و توسط فرصت طلبان هميشگي ادامه خواهد داشت.
243-نياز به تائيد ديگران يعني اينكه نظر شما نسبت به من از اعتقاد خودم نسبت به خودم مهم تر است.
244-فلسفه در مورد فعاليتي به كار مي رود كه دلالت بر دوستداري دانايي و جست و جوي آن دارد. فيلسوف كسي است كه طالب دانش است و به دانش توجه مي كند. از اين لحاظ فلسفه را مي توان مترادف ((دانش جويي)) دانست.
245-پروردگارا! / در نيمه زندگي قرار گرفته ام/ و به مرور روزهاي گذشته پرداخته ام/ مي دانم كه مي توانسته ام زيباتر از اين زندگي كنم./ و تصاويري درخشان تر و رنگين تر بر آلبوم زندگي ام بچينم/ خداي خوب و مهربان! / از تو تقاضا دارم در اين فصل از زندگي و در بقيه سال هايي كه بايد شاهدشان باشم بتوانم آلبوم زندگي ام را باعكس ها و تصويرهاي زيبا و سراسر سبز و با شكوفه هاي باطراوت بر جاي بگذارم.(بريده اي از جرايد)
246-انسان در ظاهر آزاديخواه و در باطن آزادي گريز است.
247-آيا تحمل فشارهاي تا ته توان در زندگي آزار خالق به مخلوق نيست؟
248-تعريف ساده ي زندگي يعني انجام كارهاي دوست داشتني و خوب
249-در هركجا كه هستيد و با هرچه كه در اختيار داريد كاري كنيد.
250-به جاي ايراد گيري چاره انديشي كن.
251-انسان همان چيزي است كه باور دارد.
252-بياييد كارهايمان را با ارامش در سكوت و با ملايمت و عشق انجام دهيم. و آنها را به خدا تقديم كنيم.
253-اگر منتظر فرصت مناسب شويد شايد تا ابد در انتظار بمانيد پس از همان جايي كه هستيد و با آنچه كه در دست داريد شروع كنيد.
254-براي انجام كار، وقت نمي شناسم.
255-دنبال كسي نگرد كه با او زندگي كني دنبال كسي بگرد كه بدون او نتواني زندگي كني
256-سعي كن چيزي را كه دوست داري به دست بياوري و گرنه مجبور مي شوي چيزي را كه به دست آورده اي دوست داشته باشي
257-هر رفتني رسيدن نيست ولي براي رسيدن بايد رفت
258-متفكران مسببين اصلي بدبختي توده ي جامعه ي زمان خود بوده كه در اشكال مختلف از قبيل احزاب و غيره خودنمايي و خود را محق اداره جامعه و مردم دانسته اند.
259-آينده گذشته را مي سازد يا گذشته آينده را؟ حال است كه گذشته و آينده را مي سازد.
260-براي فردا نگران مباش ، امروز همان فردايي است كه ديروز نگرانش بودي.
261-به برنده ي برنده بينديش نه به بازنده ي برنده.
262-كودكان هميشه در حال زندگي مي كنند.
263-ماده از خود ابتكار ندارد فقط حيات است كه هر لحظه نقش هاي بديع مي آفريند.
264-جهان همواره با ما به همانگونه برخورد مي كند كه ما خود را لايق آن مي دانيم.
265-جسم برده ي ذهن است ، جسم بازتاب انديشه هاست.
266-در زندگي بدون توقع عشق بورز.
267-براي شاد زيستن بايد درگير زمان حال شد.
268-همه چيز در همه جا و در همه وقت و در همه حال همواره در حال تغيير است حتي خود تغيير.
269-تقصيرت را بپذير تا تحقير نشوي.
270-خدايا تو به من آموختي كه هر مشكل و هرمسئله در طول زندگي فرصتي ست مغتنم براي ساخته شدن.
271-شرايط آفرين باش.
272-بايدفرصت را به ثروت تبديل كرد.
273-مرد از راه چشم و زن از راه گوش عاشق مي شود.
274-براي زندگي فكر كنيد، اما غصه نخوريد.
275-اسارت در خلق آثار هنري بر پايه شهود است.
276-وحدت در تكثر مساوي ست با هارموني
277-رعايت هارموني در اخلاق، هنر، علم مساوي ست با دين
278-حكمت يعني بيان اصرار هارموني ها
279-رابطه جنسي، تجربه اي را خلق مي كند كه انسان قادر به درك پايان آن نيست.
280-تنها در سايه عشق حقيقي ست كه بينش انسان بالا مي رود.
281-بكوش كه عظمت در نگاه توباشد نه در آن چه بدان مي نگري.
282-اخلاق بزرگترين سرمايه زندگي ست.
283-لبخند و نگراني از هم گريزانند.
284-ما زمان را تلف مي كنيم، زمان مارا
285-فرصت زودگذر و دير برگشت است.
286-ترديدهاي ذهني امروز تنها مانع تحقق آرزوهاي فرداست.
287-با از بين رفتن درد زندگي نيز از بين مي رود.
288-هيچكس قادر نيست بدون موافقت شما احساس حقارت را به شما القا كند.
289-پيش بيني نادرست ميوه ي نتيجه گيري هاي غيرمنطقي ست.
290-آنكه دست از مبارزه كشيده باشد ديگر با تضاد زندگي نميكند.
291-خود رابه خود اثبات كردن غلط است.خود را بايد قبول داشت.
292-نياز به ديگران حتي به كساني كه باعث آزار و رنجش ما مي شوند ما را رها نمي كند.
293-چرا اين كهنه دنياي بي آغاز و پايان و هزارچهره كه بقائش با شهوت است را بايد تحمل نمود؟
294-راهي براي يافتن حقيقت نيست، مگر از طريق يافتنش.
295-زيباست كه حقيقت به هيچ وجه قابل انتقال نيست، جزآنكه خودتان تبديل به حقيقت شويد ، درواقع حقيقت دست يافتني نيست، ميتوانيد حقيقت باشيد، نه اينكه حقيقت داشته باشيد.
296-خدايا شادي را از قلبم و پويايي را از مغزم مگير.
297-در كلبه ي فقيرانه ام، من چيزي دارم كه تو در عرش كبريايي نداري، من تورا دارم و تو خود را نداري.
298-هنوز هم با انتظار تولد نگاهت را جشن مي گيرم.
299-پول خوشبختي نمي آورد، اما نبودش نكبت مي آورد.
300-تاريخ را آن چيزي بوجود آورده كه اصلا گفته يا نوشته نشده است.
301-بعد از انجام يك عمل بد، اميد نتايج خوب نداشته باش.
302-بعد از انجام يك عمل خوب، انتظار نتيجه بد نداشته باش.
303-هنر بايد از قلب سرچشمه گيرد.
304-هنر زندگي رسيدن به رهايي است.
305-بودن در آمدن گم است.
306-آرزو زيربناي غم ها و افسردگي هاست.
307-آرزو به اضافه ي انسان زندگي ست.زندگي منهاي آرزو رهايي است.
308-انتهاي دانايي رهايي و انتهاي دانش عشق است.
309-طمع، بستري ست براي تخم گذاري اندوه.
310-نيمه ي اول عمر به اميد نيمه ي دوم ميگذرد و نيمه ي دوم در حسرت نيمه ي اول.
311-آنقدر جان كندم تا خود را ته قبر ديدم،
312-حيات هرلحظه براساس تفكر ما شگفتي هاي خاص خود را دارد.
313-هرگونه دست اندازي به هستي و نابودي آن ظلم به خالق است.مثل خودكشي انسان.
314-عشق را فقط عاشق مي تواند درك كند، هيچ عاشقي نتوانست عشق را تعريف كند. (به جز مولانا)
315-چون دست فكر از حالت عشق كوتاه است و نمي تواند آن را بشناسد بنابراين عشق غيرقابل بيان و توصيف است.
316-زمانيكه رويا به حقيقت مي پيوندد عشق آغاز مي گردد.
317-من زندگي هنري را انتخاب كردم يا هنر مرا انتخاب كرد؟
318-پناهگاهي براي خودت ميان كارهايت پيدا كن.
319-بزرگ بود و از اهالي امروز و با تمام افق هاي باز نسبت داشت و لحن آب و زمين را چه خوب مي فهميد.
320-تعارف يعني رد كردن چيزي كه واقعا مي خواهي.
321-وقتي دوره دلت رو مي بره، وقتي نزدكيه دلت رو مي زنه.
322-وقتي عشق و مهارت در كاري توام با هم كار كنند انتظار يك شاهكار را داشته باش.
323-كساني كه در شرايط غيرعادي زندگي مي كنند، سريعتر يا كندتر از معمول و ديگران ،زمان تعيين شده را طي طريق مي كنند. به همين دليل با ديگران تفاوت فاحش دارند و اين نوعي دست اندازي در كار اوست.
324-تمدن و دانش شرق سكوي پرتاب رشد و تعالي غرب بوده است و از اين پس اين مائيم كه بايد بدنبال آنان بدويم. آنان از الفباي كار به صورت علمي استفاده نمودند و راهشان براي تعالي هموار گرديد، اما در شرق با نيرويي به غير از نيروي علم به دنبال دانش بودند.
325-اثر هنري نتيجه عاشقانه زيستن است.
326-يكي از راه هاي رسيدن به خدا دوست داشتن مخلوقات اوست.
327-براي اين به باورهايمان نمي رسيم چون آنها را از دست داده ايم.
328-الفاظم در مقابل افكارم كم مي آورد.
329-شادي توانائي لذت بردن از گذر زمان است.
330-اشتياق نقطه ي شروع همه ي موفقيت هاست.
331-مطلوب اين است كه هر كس پس از وقوف به استعدادهاي خدادادي و توانمندي هاي فطري اش در همان مسيري قرار گيرد كه براي آن آفريده شده است.
332-از لحظه اي كه شخص به طور قاطع مصمم به انجام كاري مي شود امدادهاي غيبي به كمك او مي آيند.
333-خاطيان هم در زمان مناسب به وظيفه شان عمل مي كنند.
334-گفتي بمان ، مي خواستم اما نمي شد.
335-شروع كار هنري به اضافه ي تداوم و كشفيات بعدي اثر جاودانه اي مي سازد.
336-در مجالي كه به من داده شد همه ي چيزهاي بد را از خودم دريغ داشتم كه دلم در حسرت آنها سوخت و حال فكر نمي كنم چيزهاي خوبي را كه دلم آرزو مي كند او از من دريغ دارد.
337-خدايا هرچه كردم تو خواستي، هرچه دارم تو دادي.
338-آيا زمان مفيد براي انجام كار خاصي كه براي آن انتخاب شده اي را از دست دادي ميتوان جبران نمود؟ بله،با ايمان و باور و عشق.
339-سكوت، نت طلايي
340-يكبار عاشق شدن براي يك عمر سوختن كافي ست.
341-اگر مي خواهي اثري ماندگار و جاودانه بيافريني، خالق كاري نو باش.
342-امروزه سادگي هم پيچيده شده.
343-چقدر خوب است كه زبان رام عقل باشد و از عقل عقب نماند.
344-مي گريزم از خودم در بي خودي.
345-خداوند هستي را با ذات يكسان و ماهيت متفاوت خلق نمود.
346-آيا خداوند ابتدا كهكشان را آفريد يا هستي را؟آيا ماهيت هردو يكسان است؟
347-ناممكني درتغيير سرنوشت از كجا مي آيد؟ از سرشت.
348-با يك شخصيت نمي توان دو سرنوشت داشت.
349-گم كرده ره در زير بار فشار زندگي
350-گفته هايش هر از گاهي عصاي تاريكي ذهن فارق از معرفتم مي شود.
351-خودمو گم كردم، راهم گم شد.
352-بي صبرانه،صبر ميكنم.
353-چقدر زود دير ميشود.
354-يادم كنيد.
355-من ما شدم و تو من
356-من رخصت تكامل و تعويق در پرواز را از عشق اخذ نمودم.
357-من سكوتم تو صدا باش.
358-آنچه درك مي كند روح است و آنچه درك مي شود تصور است.
359-نور ماه و خورشيد كه بر نيك و بد مي تابد، هرگز آلوده نمي شود.
360-رود بمان و به دريا بينديش
361-آيا با مردن عشق هم مي توان به از عشق مردن رسيد؟ نه هرگز
362-براي رسيدن به وصال معشوق، عشق بهانه اي بيش نيست و بس لازم
363-انسان رهايي از درد و اندوه را در اميد به زندگي پس از مرگ، در آسمانها جستجو مي كند.
364-انديشه از هويت دستور مي گيرد، هويت يعني مجموعه ي باورهاي هر شخص.
365-اختراع كامپيوتر بود كه قدرت خداوند را براي انسانهاي مادي قابل تصورتر نمود.
366-دنيا صحنه ي نمايش است و ما بازيگر، صحنه پيوسته به جاست و بازيگر همواره به راه، هرلحظه موضوعات جديد، اشكال نوين، برداشت هاي متفاوت و اثباتهاي نو، تا به كي؟(تا رسيدن به خود او)
367-هستي با پيش بيني تمام توانهاي لازمه اش (قادر به شدن ها) در شرايط و محيط هاي مختلف و مورد نيازش و همچنين مواد مورد نيازش در صحنه ي جهان به صورت دوگانه و گذشت اجباري از بعد زمان، توسط خالق خلق گرديد.
368-اگر قدر چيزي را كه داري نداني، آن را از دست خواهي داد.
369-براي تداوم بقا و حيات، تكامل بي انتها لازم است، چه در غير اينصورت،در نهايت با او يكي شده و كار تمام است ، پس براي جلوگيري از چنين امري تكامل دائمي حتي براي خدا نيز لازم است تا فاصله ي بين خالق و مخلوق همواره حفظ شده و هستي به حيات خود ادامه دهد.
370-فكر نمي كني بين خدا و انسان لجاجتي ست؟ تو مي گويي من كيستم ، از كجا آمده ام، به كجا مي روم، او پاسخ نمي دهد و او مي گويد دروغ نگو، دزدي نكن، مردم آزاري نكن، تو هم مي كني.
371-مردان مي روند و برميگردند، زنان منتظر مي مانند.
372-سوخت يا خوراك به كمال رسيدن حيات قرار گرفتن در چرخه زمان است، به عبارت ديگر از وقتيكه زمان شروع به محاسبه مي گردد تكامل بي انتها آغاز مي گردد.
373-مشغول قتل عام روزها هستم.
374-من آنقدر ديوانه ام كه فكر مي كنم ديوانه ام.
375-خدايا زمان و مكان و زبانم را كوك بفرما
376-خدايا آسمان را برايم دشت سبز و خرم بفرما تا در آن قدم زده، شايداز بالا قدر به درك بهتر زيبايي ها و عظمت تو باشم.
377-ونگوگ نقاشي كه رنگها را هم زيباتر رنگ كرد.
378-با سپاس از خالق هستي، زيبايي و عشق كه حاصلش زندگي ست و انتهايش عشق.
379-آيا آينده مي تواند به گذشته برگردد و به حال تاثير گذارد؟
380-هرچقدر سنگين، هرچقدر عظيم هرچقدر سبك، هرچقدر هولناك، هرچقدر روان، به همين سادگي مي گذرد.
381-ساده انديشيدن، ساده زيستن، ساده انگاشتن، ساده مردن.ساده نيست؟؟؟؟؟
382-خلق هنر، پرستيدن هنر،درك هنر، بخشي از منه.
383-خدايا نظر حالم را به نظر آينده ام نزديك كن.
384-وظيفه ي هنر پاسخگويي نيست، بلكه طرح سوال است.
385-تو چقدر راحت منو از خودم ربودي
386-روزگاري يك تبسم، يك نگاه خوشتر از گرماي صدآغوش بود.
387-اين زمان بر هر كه دل بستم دريغ با عشق بيگانه بود.
388-خدايا به من اين قدرت را بده پيزي را كه نميتوانم تغيير دهم، همانگونه كه هست تحمل كنم.
389-آنكس كه جرات انجام كارهاي شايسته را دارد، انسان است.
390-هرقدر كه براي بدست آوردنت زحمت كشيدم تمامي زحماتم با يك نگاهت جبران شد.
391-انسانيت به كمال است نه به جمال
392-زندگي حتي با عشق گم شده شيرين تر از زندگي بي عشق است.
393-زندگي خواب است و عشق روياي آن.
394-آنجا كه بدون عشق ازدواجي صورت بگيرد حتما عشقي بدون ازدواج در آن رخنه خواهد كرد.
395-سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي ولي براي رفتنت عجب شتاب مي كني.
396-كي مي تونه تا نهايت عشق تا بهار آرزوها پرواز كنه.
397-در سكوت شب سرد دل آسمان را ناز كردم.